Iran Homosexual Activists Group
هل تريد التفاعل مع هذه المساهمة؟ كل ما عليك هو إنشاء حساب جديد ببضع خطوات أو تسجيل الدخول للمتابعة.

اکبر گنجي : هم‌جنس‌گرايي: اقليتي ناحق؟ و فاقد حقوق!؟ (2)

اذهب الى الأسفل

اکبر گنجي : هم‌جنس‌گرايي: اقليتي ناحق؟ و فاقد حقوق!؟ (2) Empty اکبر گنجي : هم‌جنس‌گرايي: اقليتي ناحق؟ و فاقد حقوق!؟ (2)

پست  Hamjensgera 2008-06-28, 14:55

> منبع <


روشنفکری دینی و مسأله هم‌جنس‌گرایی

اکبر گنجی

۵- روشنفکری دینی و مسأله‌ی هم‌جنس‌گرایی:
برخی از
چهره‌های شاخص روشنفکری دینی در برخی گفت و گوها، هم‌جنس‌گرایان را حیوان
و عمل آنان را شنیع، پست و حیوانی خوانده‌اند. گفته‌اند که در یک جامعه‌ی
دینی اخلاق اسلامی اجازه نمی‌دهد تا این عمل غیراخلاقی به همه‌پرسی گذارده
شود.

البته جامعه‌ی علمی هرگز اجازه نمی‌دهد تا سخنان بلادلیل و اهانت‌آمیز
در عرصه عمومی، شفاهی یا مکتوب، بیان گردد. بدین ترتیب روشنفکران دینی
مخالف هم‌جنس‌گرایی، سکوت در برابر این مسأله را کم‌هزینه‌ترین استراتژی
در مقابل این اقلیت می‌دانند.

محسن کدیور از جمله روشنفکران دینی مخالف هم‌جنس‌گرایی است. اما کدیور
شجاعانه نظر خود را بیان کرده و با عرضه تلقی خویش از هم‌جنس‌گرایی، این
امکان را برای دیگران فراهم آورده است تا با وی وارد گفت و گوی انتقادی
شوند و تلقی او از هم‌جنس‌گرایی را نقد کنند.

وی در رأی مکتوب خود، هم‌جنس‌گرایی را «غیرعقلانی» «غیرانسانی» و
«انحراف از مسیر صحیح بشری» معرفی کرده و می‌گوید هم‌جنس‌گرایی جزو حقوق
بشر نیست. به گفته‌ی وی، هم‌جنس‌گرایان اول باید برادری خود را اثبات
نمایند (یعنی نشان دهند که هم‌جنس‌گرایی یکی از حقوق بشر است) بعد تقاضای
ارث و میراث کنند و در باره‌ی تبعیض جنسی سخن بگویند.

به گفته‌ی وی، اسلام اشد مجازات را برای هم‌جنس‌گرایان در نظر گرفته و
روشنفکران دینی در این زمینه مشابه اسلام سنتی فکر می‌کنند. به گفته او،
مسلمان‌ها کوشش می‌کنند تا جوامع بشری این انحراف تأسف‌بار را ریشه‌کن
کنند.

کدیور می‌نویسد: «اولاً ارتباط جنسی با جنس موافق (هم‌جنس‌بازی) در
اعلامیه جهانی حقوق بشر و دو میثاق پیرو آن به رسمیت شناخته نشده است.
تلاش هم‌جنس‌گرایان در شناخته شدن آن‌ها به عنوان یک اقلیت (اقلیت جنسی)
در اسناد اصلی اجماعی بین‌المللی تا کنون به نتیجه نرسیده است. تا آن‌جا
که من می‌دانم تنها جایی که به این امر اشاره شده، در یک سند فرعی
پناهندگی افرادی است که به خاطر در پیش گرفتن این رویه در کشور خود در خطر
مرگ قرار گرفته‌اند.

در برخی کشورهای اروپایی کوشش‌هایی برای به رسمیت شناخته شدن
هم‌جنس‌گرایان و پذیرش خانواده متشکل از دو جنس موافق آغاز شده، اما نهایت
موفقیت آن‌ها این بوده که روابط جنسی از حقوق شخصی است و در صورتی که با
تراضی طرفین باشد، احدی حق مخالفت یا نادیده گرفتن آن را ندارد.

هم‌جنس‌گرایی در تمام جهان منتقدان بسیار جدی دارد چه در میان پیروان
ادیان الهی (مسلمانان، مسیحیان و یهودیان) و چه در میان افراد عرفی
غیردینی. به هر حال هم‌جنس‌بازی تا کنون فاقد پشتوانه اجماعی بین‌المللی
به عنوان یکی از مصادیق حقوق بشر است.

ثانیاً: اصولاً هم‌جنس‌بازی یا هم‌جنس‌گرایی امری غیرعقلانی و
غیرانسانی است و انحراف از مسیر صحیح بشری محسوب می‌شود. بی‌شک موافقان
این رویه، سخن ما را باور ندارند؛ آن‌چنان‌که ما نیز در مدعیات و ادله‌ی
هم‌جنس‌گرایان سخن موجهی نیافته‌ایم. در نهایت به لحاظ عقلانی از قبیل
امور جدلی‌الطرفین می‌شود.

برای ورود در مصادیق حقوق بشر، مبنایی عقلانی و موجه لازم است.
هم‌جنس‌گرایی تا کنون به لحاظ عقلانی از حقوق بشر شناخته نشده است. به قول
مشهور، اول برادریت را اثبات کن؛ بعد ادعای میراث کن.

در شمرده شدن هم‌جنس‌گرایی در زمره‌ی حقوق بشر تردید جدی وجود دارد، با
چنین تردیدی بحث از تبعیض درباره اقلیت‌های جنسی چه محلی از اعراب دارد؟

ثالثاً: ارتباط جنسی با هم‌جنس در همه‌ی ادیان ابراهیمی از جمله اسلام
به شدت تقبیح و تحریم شده است. قرآن کریم با شدیدترین لحن ممکن این رویه
را تحت عنوان رویه قوم لوط مذمت کرده است. علمای اسلام - اعم از اهل سنت و
شیعه - در ممنوعیت شرعی و اشد مجازات هم‌جنس‌بازان هم‌داستان‌اند.

رضایت طرفین در فعلی که نهی مؤکد شرعی دارد، کارساز نیست. حرمت شرعی
لواط و مساحقه و مجازات شدید مرتکبین آن‌ها از احکام ثابت و دائمی شرعی
است. روشنفکری دینی در این مسأله که فاقد پشتوانه‌ی عقلانی است، با اسلام
سنتی در حرمت شرعی و اصل مجازات (فارغ از نوع آن) برخوردی مشابه دارد.

البته تجسس در حریم خصوصی افراد ممنوع است. با صراحت می‌گویم مسلمانی
مطلقا هم‌جنس‌گرایی را بر نمی‌تابد و از تمامی طرق موجه برای ریشه کن کردن
این انحراف تأسف‌بار از جوامع انسانی کوشش می‌کند»

در این‌جا، پرسش‌ها و داوری و نقد خود را پیرامون تلقی محسن کدیور از
هم‌جنس‌گرایی و بی‌حقوقی آنان مطرح می‌کنم. امیدوارم پاسخ کدیور نشان دهد
که نقدهای من ناوارد، و برداشت‌های من نادرست بوده است. ملاحظات من به شرح
زیر است:

الف- کدیور می‌گوید مجازات شدید هم‌جنس‌گرایان از احکام ثابت و دائمی
شرعی است. ملاک و معیار تمایز احکام موقت از دائمی چیست تا بر اساس آن
ملاک گفته شود مسأله‌ای جزو احکام دائمی اسلام است؟

تا آن‌جا که من به یاد می‌آورم، کدیور هر حکمی از اسلام را که با
عقلانیت و عدالت مدرن تعارض داشته باشد، موقتی و متعلق به صدر اسلام به
حساب می‌آورد. بدین ترتیب اگر عقلانیت و عدالت مدرن هم‌جنس‌گرایی را
بپذیرند، بر مبنای ملاک کدیور، حکم فقهی اسلام درباره‌ی هم‌جنس‌گرایی ثابت
و دائمی نخواهد بود.

ب- کدیور می‌گوید مسلمانی مطلقاً با هم‌جنس‌گرایی نمی‌سازد. ملاک و
معیار مسلمانی چیست تا بر مبنای آن ملاک بفهیمم چه چیز با مسلمانی سازگار
است و چه چیز ناسازگار؟

ج- آیا نظر قرآن در این زمینه‌ی خاص ناظر به «شاهدبازی» و «به زور به
دیگران تجاوز کردن» بوده است (داستان قوم لوط که طی آن قوم او می‌خواستند
به زور به دو فرشته نوجوان تجاوز کنند. مطابق روایات مندرج در تفاسیر، قوم
لوط در راه‌های ورودی و خروجی شهر بیگانگان را گیر می‌انداخته و به زور به
آن‌ها تجاوز می‌کرده‌اند) یا شامل دو انسان بالغی هم که آگاهانه، مختارانه
و از سر رضایت دست به این عمل می‌زنند، می‌شود؟

Hamjensgera
مدیر

تعداد پستها : 181
Age : 41
محل سکونت : Tehran
Registration date : 2007-10-04

بازگشت به بالاي صفحه اذهب الى الأسفل

اکبر گنجي : هم‌جنس‌گرايي: اقليتي ناحق؟ و فاقد حقوق!؟ (2) Empty رد: اکبر گنجي : هم‌جنس‌گرايي: اقليتي ناحق؟ و فاقد حقوق!؟ (2)

پست  Hamjensgera 2008-06-28, 14:56

د- کدیور می‌گوید روشنفکران دینی در این زمینه مشابه اسلام سنتی فکر
می‌کنند. تا آن‌جا که من می‌دانم آرش نراقی به عنوان یکی از روشنفکران
دینی، بر خلاف کدیور، هم‌جنس‌گرایی را امری طبیعی، عقلانی و اخلاقاً قابل
دفاع می‌داند. آیا آرش نراقی روشنفکر دینی و مسلمان نیست؟

نراقی مانند کدیور، قرآن را کلام خدای متشخص انسان‌وار می‌داند. با این
حال، هم‌جنس‌گرایی را ناسازگار با قرآن و اسلام نمی‌یابد. وی در مقاله‌ی
مبسوط «درباره اقلیت‌های جنسی» (۲۵ نوامبر ۲۰۰۵) با استناد به ادبیات
گسترده هم‌جنس‌گرایی، آن را پدیده‌ای طبیعی و اخلاقی معرفی کرد. پس از آن
هم طی یک سخنرانی زیر عنوان «اسلام و مسأله اقلیت‌های جنسی» در دانشگاه
کالیفرنیا‌ی لس‌آنجلس، پدیده هم‌جنس‌گرایی را ناسازگار با قرآن نیافت و
کوشش او مصروف آن شد تا قرائتی سازگار با قرآن از هم‌جنس‌گرایی ارائه کند.

در میان روشنفکران دینی افراد دیگری هم وجود دارند که معتقدند حقوق بشر
شامل هم‌جنس‌گرایان هم می‌شود و هم‌جنس‌گرایی تعارضی با دینداری ندارد؛
منتها به دلایل قابل فهم، نظر خود را بیان نمی‌دارند.

هـ- کدیور هم‌جنس‌گرایی را امری غیرعقلانی، غیرانسانی، انحراف از مسیر
صحیح بشری و تأسف بار به شمار می‌آورد. اما هیچ دلیلی برای موجه کردن
مدعای خود ارائه نمی‌کند.

پرسش این است: مسیر صحیح بشری چیست؟ مگر فقط یک راه صحیح وجود دارد که
بشریت باید آن را طی کند؟ آیا نفی پلورالیسم و قبول انحصار گرایی معرفتی و
اجتماعی لازمه‌ی منطقی این مدعا نیست؟

تا آن‌جا که من می‌فهمم، هر رفتاری که از آدمیان سر می‌زند (خوب و بد)
عملی انسانی است؛ نه غیرانسانی یا حیوانی. انسان همان موجودی است که در
تاریخ خود را محقق کرده (انسان واقعی مطابق تعاریف پسینی a posteriori) نه
انسانی آرمانی که وجود خارجی ندارد (انسان خیالی مطابق تعاریف پیشینی a
priori)

هم‌جنس‌گرایی همان قدر انسانی است که ناهم‌جنس‌گرایی. عدالت‌ورزی همان
قدر انسانی است که ظلم و بیداد. با این تفاوت که عدالت از نظر اخلاقی
فضیلت است و ظلم رذیلت.

اگر درست فهمیده باشم، احتمالاً منظور کدیور آن است که ناهم‌جنس‌گرایی
فضیلت است و هم‌جنس‌گرایی رذیلت. اگر چنین باشد، این مدعا نیازمند دلیل
است و با استناد به فقهی که اکثر احکام اجتماعی‌اش امروزه غیراخلاقی تلقی
می‌شوند، نمی‌توان غیراخلاقی بودن هم‌جنس‌گرایی را اثبات کرد. داوری
اخلاقی چه نمره‌ای به این فقه خواهد داد که بخواهد مبنای داوری در خصوص
هم‌جنس‌گرایی قرار گیرد؟

و- اگر منظور از «مسیر صحیح انسانی» مسیر طبیعی و فطری باشد، در آن
صورت می‌پرسیم: به فرض آن‌که با معیاری بتوان امور طبیعی را از امور غیر
طبیعی تفکیک کرد، آیا هر جه طبیعی است خوب و اخلاقی است و هر چه غیرطبیعی
است، بد و غیراخلاقی است؟

مغالطه طبیعی‌گرایان مورد حمله‌ی مور و هیوم عبرت‌آموز است. مور
«طبیعی‌انگاری تصوری» را نقد و رد کرد و هیوم «طبیعی‌انگاری تصدیقی» را.
مطابق نظر جرج ادوارد مور، هر کس خوبی را با محمول طبیعی یا ما بعد
الطبیعی‌ای یکی بگیرد، مرتکب مغالطه‌ی طبیعی‌انگارانه (naturalistic
fallacy) شده است؛ برای این‌که خوبی بر مبنای ویژگی‌های طبیعی و ما بعد
الطبیعی تحلیل‌پذیر نیست1.
مطابق رأی هیوم استنتاج احکام ناظر به ارزش (value) و احکام ناظر به تکلیف
(obligation) از احکام ناظر به واقع (fact) از لحاظ منطقی، مجاز نیست.

اگر این نظر درست باشد، نمی‌توان ارزش‌ها و تکالیف اخلاقی را از امور
واقع (ماورای طبیعی، طبیعی، انفسی) اخذ کرد و ارزش‌ها و تکالیف از سنخ
امور مجعوله خواهند بود. اما اگر استنتاج گزاره‌های ارزشی (evaluative) و
گزاره‌های تکلیفی (deontic) از گزاره‌های ناظر به واقع جایز باشد، ارزش‌ها
و تکالیف اخلاقی از سنخ امور مکشوفه خواهند بود.

کدیور برای رد هم‌جنس‌گرایی باید چند نکته را اثبات کند:

یک- مجاز بودن استنتاج باید از است.

دو- غیرطبیعی بودن هم‌جنس‌گرایی.

ج- طبیعت و ماهیت و ذات ثابت داشتن آدمیان. اگر نوع آدمی دارای ذات
ثابتی نباشد و آدمی در طول تاریخ دگرگون شده باشد، به تبع آن دگرگونی
قواعد و احکام اخلاقی آدمیان هم دگرگونی می‌یابند و یافته‌اند.

و- به فرض آن‌که بتوان غیر طبیعی بودن هم‌جنس‌گرایی را اثبات کرد و به
فرض آن‌که هر چه غیر طبیعی باشد، غیر اخلاقی هم خواهد بود، می‌پرسیم: آیا
ازدواج خواهر و برادر غیرطبیعی‌تر از هم‌جنس‌گرایی نیست؟

اگر روایت ادیان ابراهیمی از آدم و حوا، داستانی حقیقی باشد، تمام
انسان‌ها زنازاده خواهند بود. علامه طباطبایی داستان آدم و حوای قرآن را
واقع‌گرایانه تفسیر می‌کرد، نه ناواقع‌گرایانه (نمادین و اسطوره‌ای.) این
نوع تفسیر او را مجبور می‌کرد به این پرسش پاسخ گوید: آیا ازدواج فرزندان
یک پدر و مادر، یعنی خواهران و برادران، خلاف طبیعت و فطرت و اخلاق نیست؟

طباطبایی این امر را غیرطبیعی، بر خلاف فطرت و غیراخلاقی نمی‌یابد.
دلیل خلاف فطرت نبودن ازدواج خواهر و برادر، از نظر طباطبایی، تجربی است.
یعنی چون تجربه نشان می‌دهد که انسان‌هایی این عمل را انجام داده و
می‌دهند، پس خلاف فطرت و طبیعت آدمی نیست. طباطبایی سه شاهد برای مدعای
خود ذکر می‌کند:

الف- در میان مجوسیان، قرن‌ها خواهر و برادر ازدواج می‌کرده‌اند.

ب- ازدواج خواهر و برادر در اتحاد جماهیر سوسیالیستی شوروی سابق قانونی
بوده است (معلوم نیست چگونه این ادعای کذب به تفسیر قرآن طباطبایی راه
یافته است.)

ج- در اروپا و آمریکای متمدن، پدران و برادران با دوشیزگان هم‌بستر شده و پرده بکارت آن‌ها را بر می‌دارند2.

در واقع، طباطبایی در اخلاق، پیامدگراست. به گمان وی، ازدواج و همبستری
خواهر و برادر با هیچ مشکل فطری یا اخلاقی‌ای روبه‌رو نیست. تنها مسأله
این است که امروزه که تعداد آدمیان بی‌شمار است، این عمل، فحشا به بار
خواهد آورد. اگر هم‌بستری خواهر و برادر موجب فحشا نشود، بر اساس مبانی
طباطبایی، غیراخلاقی نخواهد بود.

بر مبنای استدلال طباطبایی، هم‌جنس‌گرایی هم نباید خلاف فطرت و طبیعت
باشد. چون تاریخ آن به قدمت آدمیان است و در اروپا و آمریکا به رسمیت
شناخته شده و هم‌جنس‌گرایان بسیاری، اینک در جهان زندگی می‌کنند. به تعبیر
دیگر، همین که عملی از آدمی سر می‌زند، حکایت از آن دارد که آن عمل، خلاف
فطرت و طبیعت نیست.

ما مدعی نیستیم که طباطبایی گفته است هم‌جنس‌گرایی خلاف طبیعت نیست،
ادعای ما این است که مبانی طباطبایی به چنین نتیجه‌ای ختم می‌گردد. وگرنه،
طباطبایی، هم‌جنس‌گرایی را خلاف فطرت می‌داند3.

ز- ادعای متکلمان و فیلسوفان مسلمان این است: نحن ابناء الدلیل (من
فرزند و پیرو دلیل هستم) و انما المتبع هو البرهان (فقط تابع برهانم.)
مدعای فیلسوفان مسلمان و استدلالگرایی (rationalism) و بینه‌جویی
(evidentialism) انسان مدرن مانع پذیرش احکام و فرامین بلادلیل می‌شود. بر
این مبنا ما در مدعای محسن کدیور مناقشه کردیم.

اما اگر دلیل یا دلایلی دال بر غیراخلاقی بودن هم‌جنس‌گرایی ارائه شود،
ما تابع دلیل خواهیم بود. چون و چرا کردن در باورهایی که تا کنون
می‌پنداشتیم درست و بسامان بوده‌اند، اما در واقع نبوده‌اند، و ظنی و
نامتقن یافتن آن‌چه تا کنون محکم و خالی از شبهه جلوه‌گر می‌شد، فرایندی
انسانی است.

رسوم و عرف‌های موروثی و مشترک فرهنگ جامعه را که عیوبشان نمایان شده
است، باید موضوع بحث و گفت وگوی انتقادی قرار داد تا امکان زندگی
اخلاقی‌تری فراهم گردد. نگرش ضد مرجعیت، به معنای رد ادعای افرادی که دعوی
معرفتشان را فراتر از کند و کاو نقادانه می‌دانند، نگرشی عقلانی و اخلاقی
است.

Hamjensgera
مدیر

تعداد پستها : 181
Age : 41
محل سکونت : Tehran
Registration date : 2007-10-04

بازگشت به بالاي صفحه اذهب الى الأسفل

اکبر گنجي : هم‌جنس‌گرايي: اقليتي ناحق؟ و فاقد حقوق!؟ (2) Empty رد: اکبر گنجي : هم‌جنس‌گرايي: اقليتي ناحق؟ و فاقد حقوق!؟ (2)

پست  Hamjensgera 2008-06-28, 14:57

پاورقی‌ها:

6- به گمان مور واژه‌هایی چون زرد، لذت و خوب تعریف‌پذیر
نیستند: «فرض کنید کسی بگوید «دارم لذت می‌برم» و فرض کنید این نه دروغ یا
اشتباه، بلکه راست باشد. بسیار خوب؛ اگر این راست است، چه معنایی دارد؟
معنای آن این است که روان او، یک روان معین خاص، متمایز از همه‌ی روان‌های
دیگر با علائم معین خاص، در این لحظه احساس معین خاصی به نام لذت دارد.

«لذت بردن» معنایی جز داشتن لذت ندارد؛ و هر چند ممکن است لذت
ما بیشتر یا کمتر باشد، و حتی، در حال حاضر می‌توان پذیرفت از این یا آن
نوع لذت برخوردار باشیم، با این همه تا آن‌جا که این لذت است که از آن
برخوردارداریم، چه زیاد باشد و چه کم، چه از این نوع باشد و چه از آن نوع،
آن‌چه از آن برخورداریم یک چیز معین، مطلقاً تعریف ناپذیر، است که در
همه‌ی مراتب گوناگون خود و در همه‌ی انواع مختلف احتمالی یکی است. مثلاً
در روان است؛ به وجود آورنده‌ی میل و خواهش است؛ ما از آن آگاهیم؛ و غیره
و غیره.

می‌توانیم، به نظر من، روابط آن را با چیزهای دیگر توصیف کنیم،
اما نمی‌توانیم آن را تعریف کنیم؛ و اگر کسی خواست لذت را به عنوان یک
موضوع طبیعی دیگر ما تعریف کند: مثلاً اگر کسی گفت که لذت به معنای احساس
(رنگ) سرخ است و از آن نتیجه گرفت که لذت یک رنگ است، ما حق خواهیم داشت
به او بخندیم و نسبت به گفته‌های بعدی او درباره‌ی لذت بی‌اعتماد باشیم.
این همان مغالطه‌ای است که من آن را مغالطه‌ی طبیعی‌گرایانه نامیده‌ام.

این که «لذت بردن» به معنای «داشتن احساس (رنگ) سرخ» نیست، مانع
فهمیدن معنای آن نیست. برای ما کافی است که بداتنیم «لذت بردن» به معنای
«داشتن احساس لذت» است، و با این که لذت مطلقاً تعریف‌ناپذیر است، با این
که لذت، لذت است، نه چیز دیگر، با این همه در گفتن این که داریم لذت
می‌بریم، هیچ مشکلی احساس نمی‌کنیم»


G. E. Moore, Principia Ethica (London: Cambridge University Press, 1903) , pp. 12-13.

۷- طباطبایی در تفسیر آیه اول سوره بقره می‌نویسد: «از آیه
شریفه بر می‌آید که نسل موجود از انسان منتهی به آدم و همسرش می‌شود و جز
این دو نفر هیچ کس دیگری در انتشار این نسل دخالت نداشته است (نه حوری
بهشتی و نه فردی از افراد جن و نه غیر آن دو) ...

ازدواج در طبقه‌ی اولی، بعد از خلقت آدم و حوا، یعنی در فرزندان
بلافصل آدم و همسرش بین برادران و خواهران بوده و دختران آدم با پسران او
ازدواج کرده‌اند.

چون آن روز در تمام دنیا نسل بشر منحصر در همین فرزندان بلافصل
آدم بوده، (در آن روز غیر از آنان، نه دخترانی یافت می‌شده است تا همسر
پسران آدم شوند و نه پسری بود که همسر دخترانش گردند) بنابراین هیچ اشکالی
هم ندارد (اگر چه در عصر ما خبری تعجب‌آور است و لیکن) از آن‌جایی که
مسأله یک مسأله‌ی تشریعی است و تشریع هم تنها و تنها کار خدای تعالی است و
لذا او می‌تواند یک عمل را در روزی حلال و روزی دیگر حرام کند» (علامه
طباطبایی، تفسیر المیزان، جلد ۴، صص ۲۱۷ - ۲۱۶)

«اما این‌که چنین ازدواجی در اسلام حرام است و به طوری که حکایت
شده، در سایر شرایع نیز حرام و ممنوع بوده، ضرری به این نظریه نمی‌زند.
برای این‌که تحریم، حکمی است تشریعی که تابع مصالح و مفاسد است، نه حکمی
تکوینی (نظیر مستی آوردن شراب) و غیر قابل تغییر و زمام تشریع هم به دست
خدای سبحان است؛ او هر چه بخواهد و هر حکمی بخواهد می‌راند.

چه مانعی دارد که یک عمل را در روزی و روزگاری جایز و مباح کند
و در روزگاری دیگر حرام نماید. در روزی که جز تجویزش چاره‌ای نیست تجویز
کند و در روزگاری دیگر که ضرورت در کار نیست، تحریم کند. ازدواج خواهر و
برادر را در روزگاری که تجویزش باعث شیوع فحشأ و جریحه‌دار شدن عفت عمومی
نمی‌شود، تجویز کند و در روزگاری دیگر که باعث این محذور می‌شود، تحریم
کند.

خواهی گفت که تجویز چنین ازدواجی هم مخالف با فطرت بشر و
هم‌چنین مخالف با شرایع انبیا است که آن نیز طبق فطرت است ... در پاسخ
می‌گوییم: این سخن که ازدواج خواهر و برادر منافی با فطرت باشد درست نیست
و فطرت چنین ازدواجی را صرفاً به خاطر این‌که ازدواج خواهر و برادر است،
نفی نمی‌کند و از آن تنفر ندارد؛ بلکه اگر نفی می‌کند و اگر از آن تنفر
دارد، برای این است که باعث شیوع فحشا و منکرات می‌شود و باعث می‌گردد
غریزه‌ی عفت باطل گردد و عفت عمومی لکه‌دار شود.

پر واضح است که شیوع فحشأ به وسیله‌ی ازدواج خواهر و برادر، در
زمانی است که جامعه‌ی گسترده‌ای از بشر وجود داشته باشد. اما در روزگاری
که در تمامی روی زمین، غیر از چند پسر و دختر از یک پدر و مادر وجود
ندارند و از سوی دیگر مشیت خدای تعالی تعلق گرفت که همین چند تن را زیاد
کند و افرادی بسیار از آنان منشعب سازد، دیگر بر چنین ازدواجی منطبق و
صادق نیست.

پس اگر انسان امروز از چنین تماس و چنین جماعی نفرت دارد، به
خاطر علتی است که گفتیم؛ نه این‌که به حسب فطرت از آن متنفر باشد. به
شهادت این‌که می‌بینیم مجوسیان در قرن‌های طولانی (به طوری که تاریخ ذکر
می‌کند) ازدواج بین خواهر و برادر را مشروع می‌دانستند و از آن متنفر
نبودند و هم‌اکنون به طور قانونی در روسیه (به طوری که نقل شده) و نیز به
طور غیرقانونی، یعنی به عنوان زنا در اروپا انجام می‌شود.

یکی از عادات که در این ایام در ملل متمدن اروپا و آمریکا معمول
است، این است که دوشیزگان قبل از ازدواج قانونی و قبل از رسیدن به حد بلوغ
سنی، ازدواج بکارت خود را زایل می‌سازند و آماری که در این باره گرفته
شده، به این نتیجه رسیده که بعضی از این افضاها از ناحیه‌ی پدران و
برادران دوشیزگان صورت می‌گیرد.

بعضی‌ها گفته‌اند: این گونه ازدواج با قوانین طبیعی، یعنی
قوانینی که قبل از پیدایش مجتمع صالح در بشر به منظور سعادتش در انسان‌ها
جاری بوده، نمی‌سازد. زیرا اختلاط و انسی که در بین یک خانواده برقرار
است، غریزه‌ی شهوت و عشق‌ورزی و میل غریزی را در بین خواهران و برادران
باطل می‌کند و به قول مونتسکیو حقوقدان معروف در کتابش روح‌القواانین:
«علاقه‌ی خواهر برادری غیر از علاقه‌ی شهوانی بین زن و مرد است»

لیکن این سخن درست نیست. اولاً: به همان دلیلی که خاطرنشان
کردیم و ثانیاً: به فرض هم که قبول کنیم منحصر در موارد معمولی است، نه در
جایی که ضرورت آن را ایجاب کند، یعنی قوانین وضعی طبیعی نتواند صلاح مجتمع
را تأمین کند که در چنین صورتی چاره‌ای جز این نیست که قوانین غیرطبیعی
مورد عمل قرار گیرد و اگر قرار باشد به طور کلی جز قوانین طبیعی پذیرفته
نشود، باید بیشتر قوانین معمول دایر در زندگی امروز هم دور ریخته شود»
(پیشین، صص۲۳۰ - ۲۲۹)

۳- طباطبایی در تفسیر آیه ۸۰ سوره اعراف، هم‌جنس‌گرایی را خلاف
فطرت معرفی می‌کند. در ضمن در جای دیگری از تفسیر خود دلایل غیرفطری و
غیرطبیعی بودن هم‌جنس‌گرایی را بر می‌شمارد. می‌گوید:

«آمیزش با هم‌جنس بر خلاف نظام خلقت و فطرت انسان است. اگر در
خلقت انسان و انقسامش به دو قسم نر و ماده و نیز به جهازات و ادواتی که هر
یک از این دو صنف مجهز به آن هستند و هم‌چنین به خلقت خاص هر یک دقت کنیم،
جای هیچ تردید باقی نمی‌ماند که غرض صنع و ایجاد، از این صورت‌گری مختلف و
از این غریزه شهوتی که آن هم مختلف است، در یک صنف از مقوله‌ی فعل و در
دیگری از مقوله‌ی انفعال است. این است که دو صنف را با جمع کند و بدین
وسیله عمل تناسل که حافظ بقأ نوع انسانی تا کنون بوده، انجام پذیرد.

پس یک فرد از انسان نر، که او را مرد می‌خوانیم، بدین جهت که
مرد خلق شده است، برای یک فرد ماده از این نوع؛ نه برای یک فرد نر دیگر. و
یک فرد از انسان ماده که او را زن می‌نامیم، برای این خلق شده؛ نه برای یک
فرد ماده دیگر.

آن‌چه مرد را در خلقتش مرد کرده، برای زن خلق شده و آن‌چه که در
زن است و در خلقت او را زن کرده، برای مرد است و این زوجیت طبیعی است، که
صنع و ایجاد عالم میان مرد و زن یعنی نر و ماده آدمی برقرار کرده و این
جنبنده را زوج کرده است.

از سوی دیگر اغراض و نتایجی که اجتماع و یا دین در نظر دارد این
زوجیت را تحدید کرده و برایش مرزی ساخته به نام نکاح، که یک جفت‌گیری
اجتماعی و اعتباری است. به این معنا که اجتماع میان دو فرد - نر و ماده -
از انسان که با هم ازدواج کرده‌اند، نوعی اختصاص قائل شده که این اختصاص
مسأله‌ی زوجیت طبیعی را تحدید می‌کند؛ یعنی به دیگران اجازه نمی‌دهد که در
این ازدواج شرکت کنند.

پس فطرت انسانی و خلقت مخصوص به او، او را به سوی ازدواج با
زنان هدایت می‌کند؛ نه ازدواج با مردان. و نیز زنان را به سوی ازدواج با
مردان هدایت می‌کند، نه ازدواج با زنی مثل خود. و نیز فطرت انسانی حکم
می‌کند که ازدواج مبنی بر اصل توالد و تناسل است؛ نه اشتراک در مطلق
زندگی» (علامه طباطبایی، المیزان، جلد ۱۵، ص ۴۳۶)

طباطبایی می‌گوید آلت تناسلی مرد، مرد را مرد کرده است و این
آلت تناسلی برای زن آفریده شده است. از سوی دیگر، آلت تناسلی زن، زن را زن
کرده است و این آلت تناسلی برای مرد آفریده شده است. به گفته‌ی وی،
شهوت‌رانی مرد از مقوله فعل است و شهوت‌رانی زن، از مقوله انفعال، یعنی
مرد فاعل است و زن منفعل. از این مقدمات غیرمدلل نتیجه می‌گیرد که
ناهم‌جنس‌گرایی طبیعی و فطری است و هم‌جنس‌گرایی غیرطبیعی و غیرفطری است.

Hamjensgera
مدیر

تعداد پستها : 181
Age : 41
محل سکونت : Tehran
Registration date : 2007-10-04

بازگشت به بالاي صفحه اذهب الى الأسفل

بازگشت به بالاي صفحه

- مواضيع مماثلة

 
صلاحيات هذا المنتدى:
شما نمي توانيد در اين بخش به موضوعها پاسخ دهيد